«خلقي ديدم ترسان و گريزان. پيش رفتم مرا ترسانيدند و بيم کردند که زنهار اژدهايي ظاهر شده است که عالمي را يک لقمه مي کند. هيچ باک نداشتم. پيشتر رفتم، دري ديدم از آهن پهنا و درازاي آن در صفت نگنجد- فروبسته، بر او قفل نهاده پانصد من. گفتند: در آن جاست آن اژدهاي هفت سر! زنهار گرد اين در مگرد! مرا غيرت و حميت جنبيد. بردم و قفل را در هم شکستم. در آمدم، کرمي ديدم. پي بر نهادم. زير پايش بسپردم و فرو ماليدم و در زير پاي و بکشتم»



تاريخ : پنج شنبه 22 آبان 1393برچسب:مولوی,نفس اماره,اژدها,کرم,له کردن نفس,دود,آتش,در بزرگ, | 20:18 | نویسنده : مجید حیدری |
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 33 صفحه بعد